ابراهیم بن موسی علوی
اِبْراهیمِ بْنِ موسى عَلَوی، فرزند امام موسی بن جعفر (ع)، معروف به جزّار و ملقب به مرتضی (د 210 ق / 825 م)، یکی از ائمۀ زیدیه که یک چند بر یمن و مکه فرمان راند. اشتهار وی به جزّار از آنروست که در حمله به یمن بسیاری از مردم آنجا را کشت یا اسیر کرد (طبری، 8 / 536). یعقوبی (2 / 415)، ابن بابویه (ص 25)، مفید (ص 588)، ابن شهر آشوب (4 / 324) و دیگران از ابراهیم نامی در میان فرزندان امام موسی بن جعفر (ع) نام بردهاند، اما برخی نوشتهاند که امام موسی بن جعفر (ع) دارای 2 فرزند به نام ابراهیم بوده است: ابراهیم اکبر که در یمن به حکومت رسید (ابن عِنّبه، عمدة الطالب، 197، 201). و ابراهیم اصغر که ملقب به مرتضی بود (همان، 201؛ همو، الفصول الفخریّة، 134). ابراهیم را مردی کریم، دلیر و بخشنده معرفی کردهاند (مفید، 589؛ طبرسی،301). ابن زهره وی را محدّثی دانسته که از پدران خود روایت کرده است (ص 87). مجلسی وی را از راویان ممدوح به شمار آورده است (ص 143). ابن خلکان به نقل از جهشیاری بیتی از اشعار ابراهیم را برای تسلی فضل بن سهل وزیر دولت عباسیان در مرگ فرزندش آورده است و مینویسد که پدر پس از شنیدن این شعر آرام گرفت (3 / 211). در 198 ق / 814 م محمدبن ابراهیم علوی معروف به ابن طباطبا (د 199 ق) به یاری سرّی بن منصور شیبانی معروف به ابوالسرایا (د 200 ق) در کوفه قیام کرد (یعقوبی، 2 / 445) و اکثر علویان و طالبیان با وی بیعت کردند. ابراهیم ابن موسی نیز با او بیعت کرد (شامی، فضیلة عبدالامیر، 212) اما دیری نپایید که ابن طباطبا چشم از جهان فروبست و ابوالسرایا با محمد بن محمد بن زید (د 200 ق) (یعقوبی، همانجا) یا محمدبن زید (مفید، 589) بیعت کرد و هر یک از یاران، مأمور گرفتن شهری شدند. ابراهیم نیز به محمد پیوست و مأمور گرفتن یمن شد (یعقوبی، همانجا). بعضی نوشتهاند که وی از جانب ابوالسرایا به حکومت یمن برگزیده شد (ابن اثیر، 6 / 305). ابراهیم در جریان قیام ابن طباطبا و پس از او محمدبن محمدبن زید و ابوالسرایا، در مکه به سر میبرد. هنگامی که از قیام آنان و انتصاب خویش به حکومت یمن آگاه شد با جمعی از یاران و خاندان و سپاهیان خود به سوی این سرزمین شتافت (طبری، 8 / 536). در آن زمان اسحاق بن موسی ابن عیسی بن ماهان از جانب مأمون عباسی (د 198 ق / 814 م) بر یمن حکومت میکرد. چون وی از نزدیک شدن ابراهیم و یارانش به شهر صنعا باخبر شد، همراه نزدیکان و یاران خود از یمن بیرون آمد و به مکه رفت (همانجا). ابن کثیر از جنگهای بسیار ابراهیم در یمن خبر داده (10 / 246)، ولی نگفته است که این جنگها با چه کسی و در کجا و چگونه بوده است. ابراهیم در 200 ق پس از استقرار در یمن به گفتۀ طبری (8 / 540) مردی از فرزندان عقیل ابن ابیطالب را به عنوان امیر الحاج همراه سپاهیان بسیار به مکه فرستاد. طبری داستانی از مقابلۀ این مرد با معتصم برادر مأمون آورده است (همانجا). در اینکه چگونه ابراهیم بن موسی (ع) از حکومت یمن کنار گذاشته شد سخنان مختلفی گفتهاند. یعقوبی نوشته است که حسن بن سهل که از جانب مأمون حکومت عراق یافته بود، پس از ورود به مدائن، حمدویة بن علی بن عیسی بن ماهان را به حکومت یمن گماشت. ابراهیم در جنگ از او شکست خورد و روانۀ مکه شد (2 / 447). ابن خلدون نوشته است که مأمون لشکریان خود را به یمن فرستاد. سپاهیان وی نواحی گوناگون یمن را تسخیر کردند و جمع بسیاری از بزرگان یمن را با خود نزد مأمون بردند. در میان آنان، محمد زیاد بن عبداللـه ابن ابیسفیان بود که مأمون وی را به حکومت یمن برگماشت و به وی فرمان داد تا با علویان بجنگد و یمن را بگشاید (4 / 453-454). قلقشندی نام کسی را که مأمون برای سرکوبی ابراهیم به یمن فرستاد، محمد بن ابراهیم بن عبیداللـه بن زیاد بن ابیه نوشته است. وی بنیانگذار دولت بنیزیاد در یمن بود (1 / 216). بعضی نوشتهاند که احمد بن یزید بن عبدالرحمن قشیبی شاعر یمنی که مخالف ابراهیم بن موسی بود، در هنگام هجوم ابراهیم به یمن اسیر شد. وی بعداً گریخت و با اشعر شورانگیز خود مردم یمن را بر ابراهیم شوراند و آنان به سرکردگی عبداللـه بن محمد ابن ماهان (در 201 ق / 816 م) قیام کردند و ابراهیم را از یمن بیرون راندند (شامی، احمد محمد، 264-266). ابراهیم بن موسی پس از خروج یا فرار از یمن به مکه رفت. در آن زمان یزید بن محمدبن حنظلۀ مخزومی که به نیابت از حمدویة بن علی بن عیسی بن ماهان (یعقوبی، 2 / 448) یا به نمایندگی از عیسی بن یزید جلودی (فاکهی، 2 / 190) بر مکه فرمان میراند، برای مقابله با ابراهیم از مکه بیرون آمد، اما شکست خورد و به قتل رسید و ابراهیم وارد مکه شد (یعقوبی، همانجا). حمدویة بن علی بن عیسی بن ماهان پس از استقرار در یمن به دلایلی به فرمان مأمون از مقام خود برکنار گردید و مأمون بار دیگر ابراهیم بن موسی (ع) را به حکومت یمن منصوب کرد و به جلودی فرمان داد که برای مقابله با حمدویة بن علی که از فرمان مأمون سرپیچی کرده بود، همراه ابراهیم به یمن برود. جلودی همراه ابراهیم نرفت و ابراهیم خود با یارانش به یمن شتافت. در ابتدا ابراهیم بر فرزند حمدویه چیره شد و بسیاری از سپاهیان وی را کشت و به سوی شهر صنعا پیش رفت. حمدویه خود برای مقابله با ابراهیم از صنعا خارج شد و جنگ سختی میان آنان درگرفت که به شکست ابراهیم انجامید و بار دیگر ابراهیم به مکه گریخت (همو، 2 / 449). در 202 ق مأمون وی را به حکومت مکه گمارد (فاکهی، 2 / 191) و امیر الحاج کرد (ابن خلدون، 3 / 532). ابراهیم در مراسم حج آن سال مردم را به ولایتعهدی برادر خود علی بن موسی (ع) فرا خواند (طبری، 8 / 567). عیسی بن یزید جلودی که پس از ابراهیم بن موسی از جانب مأمون به حکومت یمن منصوب شده بود، نخست به مکه آمد و ابراهیم بن موسی را به بغداد فرستاد و به جای وی عبیداللـه بن حسن علوی را به حکومت مکه گمارد (یعقوبی، 2 / 445). برخی نوشتهاند که ابراهیم پس از بازگشت به مکه در تدارک سپاه برای حمله به یمن برآمد، اما توفیق نیافت، زیرا ابوالسرایا کشته شده بود و یاران ابراهیم و علویان متفرق شده بودند. ازاینروی به بغداد رفت و امان خواست و مأمون وی را امان داد، یا به قولی علی بن موسی الرضا (ع) نزد مأمون از وی شفاعت کرد. ابراهیم تا 210 ق / 825 م در بغداد ماند تا او را مسموم کردند (شامی، فضیلة عبدالامیر، 214-215). دربارۀ زندگی ابراهیم بن موسی این نکته درخور یادآوری است که او یک بار در مخالفت عباسیان و یک بار به عنوان نمایندۀ ایشان بر یمن فرمان راند. از ابراهیم فرزندی باقی نماند (ابن عنبه، عمدة الطالب، 201)، ولی خواندمیر نوشته است که وی را دو پسر به نامهای موسی و جعفر بوده است (1 / 81-82).
مآخذ
ابن اثیر، الکامل، بیروت، 1965؛ ابن بابویه، محمدبن علی، عیون اخبار الرضا، ترجمۀ محمدتقی اصفهانی، تهران، علمیّۀ اسلامیّه؛ ابنخلدون، العبر؛ ابنخلکان، وفیات الاعیان، به کوشش محمد محییالدین، عبدالحمید، قاهره، 1948م؛ ابن زهره، تاجالدّین ابن محمد، غایة الاختصار، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، 1382 ق؛ ابن شهر آشوب، محمدبن علی، مناقب آل ابیطالب، به کوشش هاشم رسولی محلّاتی، قم، 1379 ق؛ ابن عنبه، احمدبن علی، عمدة الطالب، به کوشش محمدحسن آل الطالقانی، قم، 1362 ش؛ همو، الفصول الفخریّة، به کوشش جلالالدین محدّث ارموی، تهران، 1346 ش؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، قاهره، 1932 م؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1353 ش؛ شامی، احمد محمد، قصة الادب فی الیمن، بیروت، 1965 م؛ شامی، فضیلة عبدالامیر، تاریخ الفرقة الزیدیة، نجف، 1974 م؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، بیروت، 1979 م؛ طبری، محمدبن جریر، تاریخ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1386 ق؛ فاکهی، محمدبن اسحاق، المنتقی، لایپزیک، 1859 م؛ قلقشندی، احمدبن عبداللـه، مآثر الانافة فی معالم الخلافة، به کوشش عبدالستّار احمد فراج، کویت، 1964 م؛ مجلسی، محمدباقر، وجیزه، تهران، 1311 ق؛ مفید، محمدبن محمد، الارشاد، ترجمۀ محمدباقر ساعدی، تهران، 1351ش؛ یعقوبی، احمدبن واضح، تاریخ، بیروت، 1960 م.